loading...
جلال
مهدی براتی فر بازدید : 274 شنبه 02 دی 1391 نظرات (0)

 «بررسی الهیات طبیعی و الهیات طبیعت»

مقدمه

اگر الهیات طبیعی را دین و یا به تعبیری عقل دینی، بنگاریم و الهیات طبیعت را علم محسوب نماییم، در این خصوص، انسان و بشر مادی چه جایگاهی می تواند داشته باشد؟ و از طرف دیگر اگر چه هر کدام از تعابیر و اصطلاحات فوق توجه افراطی داشته باشیم، چه سرنوشتی برای انسان، خواهیم آورد.

آیا انسان فقط یک ساز و کار و مکانیسم پیچیده علمی است؟

و اگر اینطور باشد خداوند چه نقشی دارد و باید چگونه عمل کنند. به هر حال اینگونه پرسش ها و همانند این از نوع نگرش افراطی و تفریطی و تعادلی به مسئله بازگشای مباحث دیگر برای اذهان انسانی خواهد بود. مباحثی از قبیل اینکه: علم و دین چه ارتباطی با هم دارند. یا ارتباط بین انسان با طبیعت و یا رابطه بین خداوندو طبیعت و در نهایت ارتباط بین انسان و خداوند که هدف اصلی تمام مسلک های فکری بشری فلسفه می باشد.

ایان گریم باربور Ian Graeme bar bour در سال 1923 در پکن زاده شد و در سال 1950 از دانشگاه شیکاگو دکترا گرفت. بعضی از آثار او عبارتند از:

1- مسیحیت و دانشمندان

Christianity and the scientist(1960)

2- اسطوره ها، مدلها و سرمشقها

Miths , Modeles and Pradiyms (1974)

کتابی که از این نویسنده برای موضوع مذکور، منبع قرار گرفته است با عنوان مسائلی چند در زمینه علم و دین می باشد.issues in scienie and Religion london (1972)

این کتاب تحت عنوان علم و دین توسط مترجم عالیقدر، ارائه شده است. علم دین کتابی است در تطبیق فلسفه ی علم و دین و به کند و کاو در روش های پژوهشی و رابطه ی انسان با طبیعت و رابطه خداوند با طبیعت
 می پردازد.

مولف به جدا انگاري مطلق حوزه علم از حوزه دين معتقد نيست.

و با آنكه موضوع علم و دين را متفاوت مي‌داند بر آن است كه چون يك انسان و يك طبيعت و يك جهان بيشتر نداريم، نقاط اتفاق و اشتراكي بين اين دو در روش و نگرش آنها وجود دارد و متخذ از تجربه‌ي تعبير شده در هر دو حوزه مي‌باشد.

عينيت محض ممكن نيست و مداخليت آگاهي انسان در هر دوي آنها ناگزير و محرز است (چاره‌اي ندارد)

وي علم و دين را دو زبان مكمل مي‌داند نه متعارض مي‌گويد: ما ناگزيريم در صدد يك جهان بيني يكپارچه بر آئيم . «ديدگاههاي مكمل» به بياني ديگر ديدگاههاي ناظر به يك جهان واحدند هم زبان علم و هم زبان دين، از نظر مرجع و محتوا واقع‌نگر هستند و در هيچ يك از اين دو حوزه نمي‌توان با افسانه‌ها يا مجعولات مفيد به سر برد.

خلاصه: هر دو گروه يعني هم گزاره‌ها و گزارشهاي علم و هم دين بايد در به دست دادن تعبيري منسجم از كل تجارب بشري سهيم باشند، نه اينكه هر يك زي خود، زباني باشند بي‌ارتباط با ديگري.

نسبت علم و دين

موضوع گفتار حاضر به عنوان مقدمه ، نسبت داده‌هاي علمي با آموزه‌هاي ديني است ؛ اما بحث درباره نسبت آموزه‌هاي ديني با پيش‌فرض‌هاي علمي و يا نسبت‌ علم‌گرايي با دينداري ، مساله ديگري است كه در جاي خود بررسي مي‌شود .

امّا به طور خلاصه در مورد نسب داده‌هاي علمي با آموزه‌هاي ديني سه نظريه را گمان زده‌اند :

يك . علم و دين دو نهاد متعارض

طبق اين نظر حداقل بين برخي از آموزه‌هاي اساسي دين با داده‌هاي علم تجربي تعارض است . پيش‌فرض اصلي اين ديدگاه آن است كه ، هم متون و حياني درباره طبيعت سخن گفته‌اند و هم علم مدّعي حقيقت نمايي در اين عرصه است ؛ ليكن گفته‌هاي آن دو در برخي موارد متعارض است . طرفداران اين نظريه مواردي از تعارض را فهرست مي‌كنند و چون اصولاً بحث نسبت علم و دين در فضاي تفكر مسيحي مغرب زمين شكل گرفته است ، موارد انتخابي همگي از عهدين است ، هر چند برخي از روشنفكران در كشورهاي اسلامي در تكميل فهرست ياد شده كوشيده‌اند آياتي از قرآن كريم را نشان دهند كه آنها نيز با داده‌هاي علمي ناسازگار است .

در فهرست مذكور مواردي از اين دست ديده مي‌شود : آيات كتاب مقدس از زمين مركزي عالم دفاع مي‌كند در حالي كه علم ، خورشيد مركزي را پذيرفته است .

نظريه تعارض ، مورد انتقادهاي جدّي ديگري نيز قرار گرفته است و اينك رواجي ندارد . ديگر اين احساس كه آدمي بر سر دو راهي علم و دين قرار گرفته است ، وجود ندارد ؛ بلكه بيش‌تر به اين مي‌انديشند كه آدمي به هر دو آنها نياز دارد .

دو . علم و دين دو نهاد متمايز و بيگانه

سخن كساني كه كنار نهادن دين يا علم را از ساحت زندگي انسان برنمي‌تابند ، اين است كه دين و علم دو مقوله جدا از هم و متغايرند ، و وظيفه و كاركرد متمايزي دارند و از اين رو هر گونه تعارضي ميان آن دو ، از اساس منتفي است . تعارض بين دو چيز در صورتي است كه هر دو بر موضوع واحد وارد شوند و احكام متفاوتي درباره آنها اتفاق نمي‌افتد ؛ اما در جايي كه موضوع و غايت و حتي ، روش دو چيز متفاوت بود ، تعارضي ميان آنها اتفاق نمي‌افتد . كاركرد علم ، تبيين حوادث طبيعي به روش مشاهده و آزمون ، براي پيش‌بيني حوادث آينده و تفوّق بر طبيعت است ؛ ليكن كاركرد دين ، به كلي متفاوت و در منطقه‌اي ديگر است .

كارل بارت كه يكي از تاثيرگذار ترين متكلمان مسيحي است و بيشترين نقش را در بسط و توسعه سخت‌كيشي نوين دارد معتقدبود كه الاهيات و علم با موضوع‌هاي از بن متفاوتي سروكار دارند . موضوع الاهيات تجلي خداوند در مسيح است و موضوع علم ، جهان طبيعت ، خداي متعال را فقط از طريق تجلي‌اش بر ما مي‌توان شناخت ، اما شناخت طبيعت به مدد عقل بشري است .

ايان باربور در اين باره مي‌نويسد :

از نظرگاه سخت‌كيشي نوين ، فرق بين روش‌هاي الا هيات و علم ، ناشي از تفاوت بين موضوع معرفت آنها است . الاهيات با خداوند متعال و مرموز سر و كار دارد و خداوند آن چنان بي‌شباهت به جهان ، يعني عرصه تحقيق علم است كه روش‌هاي يكساني را نمي‌توان در هر دو حوزه به كار برد . خداوند فقط از آن رو شناخته شده است كه خود را در مسيح جلوه‌گر ساخته است ؛ ولي علم با كشف و كوشش بشري پيش مي‌رود ، و هيچ مددي به ايمان ديني كه سراسري پا منوط به كشش رباني است ، نمي‌رساند .

پيش فرض اصلي سخت‌كيشي نوين اين است كه :

متون مقدس ، هيچ چيز معتبر و موثقي راجع به مسائل علمي به ما نمي‌گويد .

اشكال اساسي اين نظريه ، ناديده گرفتن بخشي از زبان دين است ، كه بيان حقايق طبيعي است . در هر كتاب مقدسي از جمله قرآن كريم در مورد باد و باران و ساير حوادث طبيعي سخن رفته است و نمي‌توان آن را انكار كرد . ما نمي‌توانيم براي اجتناب از تعارض ادّعايي ، بخشي از گفتارهاي ديني را ، كه در متون مقدس است ، ناديده بگيريم و بر كاركردهاي ديگر زبان ديني تاكيد ورزيم . درست است كه دين براي اظهار «سرسپاري به خداوند» آمده و يا توصيه و تصويب زندگي ويژه‌اي است ، اما همين دين درباره عالم نيز سخن گفته است .

نكته مهم و اساسي‌تر اين است كه اگر تعارض‌هايي بين كتاب مقدس و مسيحيان با علم صورت گرفته است ، قابل تعميم و سرايت به كتاب مقدس مسلمانان نيست . شايد يكي از دلايل وقوع تعارض بين علم و دين در مسيحيت ، تغيير و دست‌خوردگي‌هايي است كه در كتاب مقدس مسيحيان واقع شده است ، و اين آفت نتوانسته است به چهره قرآن و سيماي علم خدشه وارد كند . درباره انطباق آيات قرآن كريم با دستاوردهاي علمي ، سخن فراوان گفته و كتاب‌ها نوشته‌اند .  

خلاصه اینکه نويسنده كتاب علم و دین بر آن است كه الهيات در عين اينكه بايد از وحي اصيل و تجربه طلبي شخصي آغاز شود بايد مشتمل بر الهيات طبيعت هم باشد، كه نظام طبيعت را نه دست كم بايد دست کم گرفت و نه فراموش كرد. اين همان معناي كلمات و عبارت ، الهيات طبيعي و الهيات طبيعت است.

نويسنده مي‌گويد: «ما به اين نتيجه رسيديم كه الهيات نبايد عمدتاً مبتني بر طبيعت باشد و در عين حال او راهبردهای الهيات طبيعي را نيز مورد انتقاد قرار مي‌دهد. او می گوید:

«خداوند در طبيعت عمل مي‌كند: یعنی خداوند در جهان موثر است و در رويدادها دست دارد نه فقط در نگاه ما به رويدادها.

و در ادامه مي‌گويد: ما اين نظر را كه مي‌گويد ، قوانين طبيعت صرفاً بر ساخته‌هاي بشري هستند مورد انتقاد قرار داده‌ايم.

 

مواردي ديگر را نيز به عنوان دليل مورد نقد و بررسي قرار مي‌دهد و در اثبات نظریه اش به كار می برد كه عبارتند از:

قيوميت خداوند در طبيعت : آفرينش مداوم

وجود شر و عناصر سوگناك

فلسفه پویش در الهیات

كه توضيح و تبيين آنها بحثی جداگانه مي‌طلبد که بيان خواهد شد.

 

منابع و ماخذ:

1- علم ودین: ایان گریم باربور

2- عقل و اعتقاد دینی: جمعی از نویسندگان، ترجمه ی           احمدی

3- تجربه ی دینی و مکاشفه ی عرفانی: دکترمحمدتقی فعالی

 

 

                                              والسلام

                                        مهدی براتی فر

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    شما به عرفان عملی بیشتر اهمیت می دید یا نظری؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 63
  • بازدید کلی : 1,535